چرند و پرند

ساخت وبلاگ

گفتم بیام یه پست بنویسم ازش در و گوهر بچکه! دیدم از این پست نوشتنام نمیاد!!(: همون چرت و پرت نویسی بهتره. از همین خط می گم این پست فاقد ارزش خاصیه، فقط هرچی به ذهنم رسیدو تایپ کردم. همین.

+ بعضی واژه ها، نماد ها و حتی آهنگ ها تا آخر عمر به اسم یک نفر یا یک اتفاق ثبت می شن. هروقت به گوشت می خورن یا به چشمت، بی اختیار یه نفر یا یه اتفاقو تو ذهنت تداعی می کنن. انگار یه بعد زمانو برای یه اتفاق یا یه فرد منجمد و متوقف کردن.

" بی انصاف " برای من از اون کلمه هاست.
یه بار رفته بودم حرم امام رضا. وقتی حرم شلوغ باشه خودم مراعات می کنم که جلو نرم که تو نبرد رسیدن به ضریح هم خودم له شم هم بقیه رو له کنم. ولی اون بار دلم می خواست به ضریح برسم. گفتم می رم تو سیل جمعیت. اگه رسیدم که رسیدم، اگرم نرسیدم برمی گردم. طول کشید تا برسم به ضریح. ولی وقتی دستم به ضریح رسید می خواستم خودمو بکشم جلو تا ضریحو ببوسم بعد از قسمت خروجی بیرون بیام که خادم خانم همینجور که همه رو از کنار ضریح رد می کرد بی هوا دست منو گرفت گفت اینقد بی انصاف نباشید بزارید بقیه هم زیارت کنن.
نمی دونم چرا ولی خیلی از این حرفش ناراحت شدم. یادم نمیاد ضریحو بوسیدم یا نه، اومدم کنار، ولی دلم می خواست برگردم بهش بگم من بی انصاف نیستم.
قبلا فکر می کردم وقتی چیزی رو که نیستی بهت نسبت می دن بیشتر از هر وقت دیگه ای باید از خودت دفاع کنی. ولی الان فکر می کنم که همیشه این کار درست نیست. خیلی وقتا بهتره آدما رو با افکار نادرستی که در موردت دارن ترک کنی. نباید خودتو درگیر هرکسی بکنی.

+ این دو تا استیکر منو یاد یکی از پسرای لاین میندازه. عهد دقیانوس یه گروه تو لاین داشتیم شامل 4، 5 تا دختر ، 3، 4 تا پسر.
وقتی لاین نصب کردم اولین گروهی بود که دوستم منو اد کرد.
یکی از این پسرا با اینکه پسر خوب و تحصیلکرده ای بود در عین حال کمی شیطون و صاف و ساده می زد. یه بار آخر بحث تو گروه می خواستیم خداحافظی کنیم این استیکرو برام فرستاد:

بهش گفتم از این استیکرا واسه من نفرستا!
گفت باشه چرا عصبانی میشی!؟
بعد بدجنس اینو فرستاد:

من باهاش کل کل می کردم بقیه می خندیدن|:
وجه اشتراکمون این بود که شعر رو دوست داشت. هروقت می دید شبا آنلاینیم می گفت بیایید مشاعره. من همه شعرامو از گوگل پیدا می کردم(: می دونست ولی چیزی نمی گفت.
خودشم دوست داشت شعر بگه. چندتا  شعرم گفته بود. گاهی برام می فرستاد و نظرمو در موردشون می پرسید.
بعد که از لاین رفت شمارشو داد گفت وایبر نصب کردی بهم پیام بده. شمارش همونجا موند تا وقتی لاینو پاک کردم باهاش پاک شد. تا یه مدت حالمو از دوستام می پرسید تا اینکه همه چی به دست فراموشی سپرده شد جز خاطره این استیکرا(:

+ آهنگ بی قرار امین حبیبی، همون که می گه ( اون که یه وقتی تنها کسم بود...)، منو پرت می کنه به ترمای دوم سوم دانشگاه. همون روزایی که این آهنگ تو بوفه دانشگاه همیشه رو دور تکرار بود.
هروقت از کلاس می رفتیم بوفه امین حبیبی می خوند ( تنهام گذاشتو، رفت از کنارم، از درد دوریش، من بی قرارم!)
تا مدت ها فک می کردم یکی تنهام گذاشته رفته(:

+ این گل منو یاد یه نفر می ندازه که احتمالا وقتی ناامید بود بین پیامش گذاشته بود. اولین بار بود می دیدمش. ازش خوشم اومد، بعدا خودمم چند جا ازش استفاده کردم.

+ اصطلاح " تعارف شابدالعظیمی" منو یاد آقای ادب میندازه. یه پیرمرد که مسئول پژوهش سرایی بود که دبیرستان می رفتم! اولین بار که اینو گفت خوشم اومد ولی یادم نموند. اومدم خونه رفتم استفاده کنم گفتم " تعارف شهر ری ای" نکن!(:

پیام مدیر الان منو یاد این اصطلاح انداخت.
فردا باید برم مدرسه برای امتحان تجدیدی ها.
به مدیر می گم چه جوری بریم!؟
می گه اگه بتونیم با همسرم بریم صبح بهت زنگ می زنم خبر می دم.
می گم می خواین با بابای من بریم؟
می گه عزیزم کجا وایسم!؟
|:
گفتم بی زحمت بیایید سر خیابونتون، البته اگه سختتونه من میام دم در دنبالتونا((:
 
+ پیاده روی کربلا منو یاد هشتگ " یه_زنم_نداریم_باهاش_بریم_پیاده_روی_اربعین" حاجی می ندازه(: فک کنم همین هشتگ بود یا یه چیزی تو همین مایه ها!

به بابام می گم بیا امسال اربعین بریم پیاده روی کربلا. می گه واسه مرداش سخته، شماها که هیچی |:
می گم دوستم پارسال رفته بازم امسال می خواد بره.
می گه هزار تا دلیل برات میارم که سخته.
یه همسرم نداریم باهاش بریم پیاده روی اربعین): خدایا خواستی عنایت کنی لطفا کنار همه ی چیزایی که مدنظرمه، آپشن پایه بودن برای این موردم داشته باشه(: با تشکر!

برخلاف حافظه ی کوتاه مدتم، حافظه بلند مدتم ماشالا قویه ها(;

عشقای مجازی...
ما را در سایت عشقای مجازی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6shaatoot6 بازدید : 243 تاريخ : دوشنبه 13 شهريور 1396 ساعت: 3:09