فوق العاده طور

ساخت وبلاگ

سقف دهنم از داغی هات چاکلت پریشب هنوز می سوزه. یه هات چاکلت که اگه تو کویر بود عمرا نمی خوردمش ولی کنار رستوران بین راهی پریشب وقتی راننده اتوبوس همه رو موقع شام ساعت 12 نصف شب از ماشین بیرون کرد تو اون هوای سرررد خیلی چسبید.
هفته ی پیش بود فک کنم. تو ماشین بودیم تو راه برگشت از مدرسه. مریم زنگ زد 48 ام بریم مشهد میای؟
گفتم آره.
گفت جا داریم فقط باید بلیط بگیریم.
بلیط قطار رفتو تونستیم گیر بیاریم ولی برای برگشت بلیط نبود. گفتیم خب با اتوبوس بر می گردیم.
با این تصور که همه ی اتوبوسای دوربرد vip ئه اینترنتی بلیط خریدیم. قرار بود اول چهارتایی بریم ولی تا لحظه آخر 6 نفر شدیم.

بلیطو که گرفتیم زنگ زدیم جا رو قطعی کنیم. طرف زد زیرش که شما یه تاریخ دیگه گفته بودین، من برای این تاریخ به یه گروه دیگه کرایه دادم.
حالا بلیط داشتیم جا نداشتیم. در به در دنبال جا می گشتیم. از هرکی می شد پرسیدیم جایی رو نمیشناسن که اتاق خالی داشته باشه و هزینه ش زیاد نباشه.
بالاخره یه وکیل بهمون یه جا معرفی کرد. خیلی از حرم دور بود ولی از هیچی بهتر بود.
از همون شروع حرکت ماجراهای سفر شروع شد و تا لحظه آخر ادامه داشت یه جوری که توصیف " فوق العاده" واسه سفرمون کم بود.

مریم اسی اینجا عکاسه!

مریم اسی (چون تعداد مریمامون زیاده، یکیشونو با اول فامیلش صدا می کنیم) سه ساعت قبل از حرکت تصمیم گرفت بیاد. بلیط نداشت و بدون بلیط اومد!!!
سالی 20 بار می ره مشهد. هر بارم نهایت دو بار می ره حرم. یه بار می ره سلام می ده. یه بارم واسه خداحافظی می ره. بقیه شو به قول خودش نائب الزیاره دوستان تو پاساژ ماساژاست! میگه نباید زیاد مزاحم امام رضا شد! می گیم پس چرا اینقد می طلبه تو رو؟
می گه امام رضا که حاجتمونو نمی ده می گه هی بیان برن! دو هفته دیگه دوباره با خانوادش می ره.

هر بار که می خواستیم بریم حرم یا پاساژ باید تاکسی می گرفتیم. اولا میومدیم با هر ماشین گذری طی می کردیم یهو شش تایی می ریختیم تو ماشین. فرقی هم نمی کرد ماشین پراید باشه یا پژو. تو هر دو تاش جا می دادیم خودمونو!
بعد تاچ سی نصب کردم و با قیمت مناسب تر ماشین می گرفتیم.
باحال ترین قسمت سفرمون تو تاکسی ها گذشت. همین که سوار می شدیم می پرسیدیم کجا شله می دن. از 8 مورد 10 مورد می گفتن کاش 48 ام به پستم می خوردین، ما خودمون شله دادیم!

یه سریا شماره می خواستن که زنگ بزنن برامون شله بیارن! مریم اسی هم به جای اینکه شماره خودمونو بده شماره داییشو می داد می گفت شماره خودمونه!! بعد به داییش زنگ می زد می گفت طرف اس ام اس عاشقانه داد واسه ماست! برامون فوروارد کن! داییشم پایه! انگار نه انگار خودش زن و بچه داره!
یه سری هم شماره می دادن که ما زنگ بزنیم ببینن می تونن  برامون گیر بیارن یا نه!
بعد از جریان شله می پرسیدیم نزدیک ترین پاساژا به هتلمون کجاست!؟ اینم جز سوالای ثابت بود که از همه می پرسیدیم بدون اینکه منتظر جواب بمونیم.
اینقد تو تاکسی ها می خندیدیم و موجبات خنده راننده رو فراهم میاوردیم که چند مورد ازمون پول کرایه نگرفتن!

از غذامون بگم که از بس فست فود و کافی شاپ و رستوران رفتیم دیگه اخراش حوصله نداشتیم از چیزایی که سفارش می دادیم عکس بگیریم! ماشالا همه هم پایه بودن.
این شام شب اوله. نزدیک هتلمون بود با سوپ رایگان!((:

این ناهار روز دوم.

نزدیک پاساژ پروما بود. می خواستیم بریم رستوران برادران کریم ولی باید تاکسی می گرفتیم، همه هم خسته بودیم به خاطر همین رفتیم همون حوالی " ته چین طوری". قیافه هاشون قشنگ بود ولی زیاد خوشمزه نبود. اونجا فهمیدیم واقعا غذای رستورانا و فست فودای کویر یه چیز دیگه ست ^__^


شب روز دوم از خرید برگشتیم وسیله هامونو بزاریم بریم حرم. دیدیم سالن هتل خیلی شلوغه. رفتیم پرسیدیم چه خبره. گفتن یه اقایی هر سال شب شهادت امام رضا به 2000 نفر از فک و فامیل و دوست و اشناش اینجا شله می ده. همون موقع میزبان از سالن بیرون اومد و ما رو به صرف شله دعوت کرد. خیلی لاکچری! اینطوری برای اولین بار شله مشهدی رو هم امتحان کردیم. اینم عکسش:

آخرین ماجرا هم مربوط به اتوبوس بود. اومدیم ترمینال دیدیم اتوبوس vip نیست. با راننده دعوامون شد. وسط راه از سرما نمی تونستیم بخوابیم. بعد از کلی غر زدن راننده شوفاژو روشن کرد. مریم اسی کنار شوفاژ بود. نصف شب گرمش شد گفت شوفاژو خاموش کنه. خاموش کردن شوفاژ همانو تا مغز استخونمون یخ زدن همان. دیگه راننده شوفاژو روشن نمی کرد. از اون طرف مهرناز هی می گفت " اه کی گفت خاموش کنه!؟" بقیه مسافرا می گفتن دوست خودت گفت. مریم اسی هم اصن به روی خودش نمی اورد. مثه بید میلرزیدیم تا راننده کوتاه اومد و شوفاژو روشن کرد.
دقیقا 7 و 20 دقیقه صبح رسیدم کویر و 7 و 45 دقیقه مدرسه بودم!
و اینطوری این سفر خاطره انگیزو به پایان رسوندم.

البته همونجا برنامه ریزی کردیم اگه قسمت بشه سفر بعدی بریم ترکیه(:

عشقای مجازی...
ما را در سایت عشقای مجازی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6shaatoot6 بازدید : 184 تاريخ : جمعه 3 آذر 1396 ساعت: 6:20