اینم از دودم(:

ساخت وبلاگ

یک. سمانه دیروز گل کاشته. همچین رئیسشو ادب کرده که دهن همه وا مونده. خیلی جدی و آروم همه ی حرفاشو بهش زده، جالب اینجاست که رئیسش همه حرفاشو پذیرفته؛ چیزی که خییییلی ازش بعید بوده. از دیروز رفتارش با کارمنداش 180 درجه تغییر کرده. مریم می گه مثه جادو جنبلیا شده(: حالا اینا موندن از این تغییر ناگهانی بترسن یا خوشحال باشن!
ولی خوشم میاد سمانه بدون ذره ای ترس خوب طرفو نشونده سر جاش. چیزی که از همون اول هزار بار به مریم گفتم انجام بده و بعد از یه سال انجام نداد، سمانه بعد از یه ماه انجام داد و به نتیجه ی خوبی رسید. مریم می گه کلا مجمع به رئیس و مدیر آلرژی دارن! راست می گه((:

دو. امروز بعد از امتحان رفتم پیش مریم. نشسته بودم پیششون که یه خانم افغان اومد گفت با خانم فلانی کار دارم. مریم بهش گفت باید کارت شناسایی داشته باشید تا راتون بدن داخل. گفت کارتمو نیاوردم، شما بهش زنگ بزنید میاد دم در.
مریم گفت مگه میشه!؟ کارمند اداره پاشه بیاد دم در!؟ خانمه یه کم این پا اون پا کرد. بعد آروم به مریم گفت این خانم به من کمک می کنه، الانم اومدم ازش پول بگیرم لطفا یه جوری بهش زنگ بزن بیاد بیرون، من سواد ندارم، شمارشم گم کردم.
گفتم بزار من می رم داخل صداش می کنم. کارتمو نشون دادم رفتم داخل. فک کنم خانمه سمت مهمی داشت. رفتم تو اتاقش. هنوز هیچی نگفته بودم پرسید شما همکار ما هستید؟ گفتم نه. دوباره خانمی که میز رو به رو نشسته بود یه نگاهی بهم انداخت پرسید شما همکار مایید!؟ گفتم نه. بعد جریان اون خانم افغان رو براش تعریف کردم. تشکر کرد و پرسید الان می رید بیرون!؟ گفتم آره. گفت بی زحمت این پولو بدید به اون خانم. گفتم اگه ممکنه شمارتونم بدید، فک کنم گم کرده. شمارشم نوشت و بهم داد. برام جالب بود که اینقد راحت اعتماد کرد، اونم یه همچین جایی!

سه. تلگرام فیل/تر. اینستا فیل/تر. فیل/تر شکن فیل/تر! بر آن شدم که حالا که دچار ح.ص.ر در دنیای واقعی شدم یه کم ابتکارات به خرج بدم و هنرنمایی کنم!
گفتم چیپس میوه درست کنم. تو دستورش نوشته بود واسه اینکه پرتقال تلخ نشه یه شیره درست کنید و پرتقالا رو قبل از خشک کردن به اون شیره آغشته کنید.
شیره رو درست کردم گذاشتم رو گاز تا دو تا قل بخوره و بردارمش! اومدم تو اتاق شوفاژو آماده چیدن پرتقالا کنم، گفتم یه سرم به واتساپ بزنم ببینم چه خبر! مجمع رو موقتا انتقال دادیم به واتساپ.
در همین گیر و دار بابام صدام کرد که این دود شاهکار کیه!؟
یهو یادم اومد یادم رفت به شیره م سر بزنم! خیلی خونسرد گفتم بذارید باشه، دود منه!!
اینم ماحصل دودم!


سه ساعت سابیدم تا تازه از دودی به طوسی تغییر رنگ داد.
نتایج چیپس میومم متعاقبا پست میشه، امیدوارم بهتر از شیره ی اولیه در بیاد(:

عشقای مجازی...
ما را در سایت عشقای مجازی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6shaatoot6 بازدید : 227 تاريخ : شنبه 23 دی 1396 ساعت: 15:53