چسبیده به شوفاژ

جاهای دیگه رو نمی دونم ولی اینجا یهو از تابستون پریدیم به زمستون. پاییز این وسط چی شد نمی دونم. ویژگی شهرای کویری خشک بودن هواشونه. یا گرم و خشکن یا سرد و خشک. این خشک بودن باعث میشه سرما و گرما محسوس تر باشه یه جوری که تا مغز استخون آدم نفوذ کنه. 

امروز صبح اونقد هوا سرد بود که در خودم نمی دیدم از زیر پتو بیام بیرون. به سختی جان کندن از پتو دل کندم، شال و کلاه کردم رفتم مدرسه. این روزا می تونم اسم سرخپوستی " چسبیده به شوفاژ" رو برای خودم انتخاب کنم! چقدم جدی! سرکلاس منتظر بودم بچه ها درسو بخونن تا ازشون بپرسم. گفتم یه عکس از شرایط بگیرم ولی اگه می خندیدم بچه ها می گفتن خل شده! همین شد که جدی شد! گوشیمم استتار طور رو کتابم بود.

امروز صبح مدیر گفت باید بریم تست قندخون، فشار خون و قد و وزن ماهیانه رو انجام بدیم. این اولین سری از این پروژه بود. قراره هر ماه انجام بشه.

قدم 165. وزنم 55. فشارخون 9 روی 6 . تست قندخونم با رضایت خودم انجام ندادم. خونریزی داشت ترسیدم(: همون دختری این کارا رو انجام می داد که اونسری فشار خونمو گرفت و ازم پرسید الان زنده ای!؟! فشار خونم مشکل داره واسه خودش!

و امروز مدیریت شورای دبیران به عهده من بود. ینی من باید می رفتم بالا منبر و در مورد موضوع خودم صحبت می کردم. 

صحبتام که تموم شد مدیر گفت یه جوری ژست بگیرید که انگار وسط جلسه ست تا دو تا عکسم از جلسه بگیرم. اینقد خندیدیم و ژستای مسخره گرفتیم کلافه شد گفت پاشین برین دنبال کارتون!! اینم عکسم وقتی بالا منبر بودم:

احتمالا داشتم می گفتم اگر پیتزا را در دست راستم و همبرگر را در دست چپم بگذارید تا از مسخره بازیام دست بردارم هرگز نمی پذیرم((: ژستا هم که مستحضرید صرفا جهت ثبت عکسه!

+ برای اولین بار یه اهنگ پیشواز گذاشتم. کلی فکر کردم که چه آهنگی بذارم که نه جلف باشه، نه غمگین. نهایتا آهنگ بی کلام پیانوی موتسارت رو انتخاب کردم. به یه شماره اشتباهی زنگ زدید اینو شنیدید بدونید منم^__^