تجربه طور

ساخت وبلاگ

یکی از غلط اندازای زندگیم اینه که لوس و به اصطلاح بچه ننه ام! اطرافیان مخصوصا همکارا اینقد اینو بهم القا می کنن احساس می کنم بقیه کسایی که تو شرایط منن دارن زیر بار مشکلات زندگی هلاک میشن ولی من لای پر قو در حال پیر شدنم!
اعتراف می کنم من از اون دسته آدمام که تا تو موقعیت قرار نگیرم اعتماد به نفس لازم رو ندارم. فکر می کنم نمی تونم یا شدنی نیست. ولی وقتی در شرایط قرار می گیرم با یه بعد دیگه از شخصیتم با مسائل مواجه می شم. بعدی کمی قوی تر با اعتماد به نفس بیشتر.
الان این شرایط منه. نمی تونم بگم اگه جای فلانی بودم چطوری با شرایط کنار میومدم یا اگه در شرایط فلانی قرار داشتم واکنشم چی بود. شاید واکنشی خیلی بدتر و شاید واکنشی خیلی خیلی بهتر از خودم نشون می دادم. ولی وقتی الان دارم با کفشای خودم مسیر زندگیمو طی می کنم، خودمو با همین شرایط تطبیق می دم. متناسب با همین شرایط تصمیم می گیرم و با توجه به موقعیت موجود عکس العمل نشون می دم.
اواخر دوران دانش آموزیم و دوران دانشجوییم مادرم هنوز شاغل بود. اون زمان که همسنام دست به سیاه و سفید نمی زدن خیلی وقتا من غذا درست می کردم و کدبانوی خونه میشدم.
حالا که چند صباحیه مادرم خانه دار شده، من شدم سوسول و بچه ننه که فقط دنبال خوش گذرونیه|:

داشتم فکر می کردم نکنه با این وضع واقعا نتونم نقش یه زن کدبانو و قوی رو کنار نقشای دیگه زندگیم داشته باشم.  ولی امروز که از صبح تا همین الان که تازه سر رو بالش گذاشتم به راه بودم و دنبال بدو بدو، فهمیدم خیلی وقتا کافیه تو موقعیتش باشی. شرایط خودش هدایتت می کنه تا بتونی باهاش راه بیای. به قولی: " هیچ وقت نمی دونی چقد می تونی قوی باشی، تا اینکه قوی بودن تنها راه باقیمونده باشه!"

عشقای مجازی...
ما را در سایت عشقای مجازی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6shaatoot6 بازدید : 188 تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1396 ساعت: 7:31