یک عدد آدم ساده |:

ساخت وبلاگ

فکر می کردم عاشق شدن باید شیرین باشه وقشنگ. فکر می کردم همه ی آدما وفادار بودن رو بلدن. فکر می کردم دروغ گفتن برای همه مثل من به اندازه ای سخت هست که ترجیح بدن صداقت رو انتخاب کنن.
سخت بود ولی فهمیدم اشتباه فکر می کردم وقتی برای صداقت، وفاداری و رویاهای شیرین عاشقانم بهم گفتن " ساده" !
به مریم گفته بودم امروز اگه سرشون خلوت بود می رم پیششون. همیشه بهشون می گم دو روزم نمی تونم اینجا دووم بیارم. جایی که پر از وکلایی هست که جدا شدن یا دوبار ازدواج کردن و به قول مریم راه و چاه دور زدن قانونو بلدن. جایی که محل رفت و آمد آدماییه که از هم شاکی ان چون به هم خیانت کردن.
لحظه لحظه شکایت. درگیری. داستان های عجیب و غریب. 

اینجا وجدان خیلی از آدما خوابه. نمی تونم اینجور جاها کار کنم چون برام سخته پذیرش اینکه زمونه اینجوری عوض شده و آدما عوضی.
روز اول که رفته بود بهش گفتم خاطرات روزانتو تو یه وبلاگ ثبت کن. داستان های جالبی از زندگی مردم از توش در میاد. علاقه ای به نوشتن نداره؛ وقتی چهار خط کپشن های پستای اینستاگرامشو من براش می نویسم.
امروز برای اولین بار محیط کارشو می دیدم. او و "س" باهم یه جا شاغلن.
براشون چندتا چیپس و ماست موسیر گرفتم، رفتم دیدنشون.

یه کم از جریان هایی رو که امروز پیش اومده بود برام تعریف کردن. یه کم من از جریانی که چند وقت پیش برام پیش اومده بود تعریف کردم.
نهایتا نتیجه گرفتم شخصا دیگه به ازدواج فکر نمی کنم و دور ازدواج کردنو خط می کشم. عاشقانه هام برای اون کسی که دلم می خواست باشه ولی انگار وجود خارجی نداره همینجا دفن میشه و محبتم صرف آدمایی میشه که نمی تونن بهم ضربه بزنن.
مریم می گه الان همه هفت خطن. ما ساده ایم که فکر می کنیم همه مثه ما هستن. "س" می گه الان باید فکر کنی همه عوضی ان مگر اینکه خلافش ثابت شه! می گه ما اینجا هستیم می بینیم. حتی سر سوزن نمیشه به آدما از روی ظاهر و حتی حرفا و رفتاراشون اعتماد کرد.

بعضیا چه بی رحمانه با تصورات بقیه بازی می کنن، و چه بی رحمانه زندگی رو براشون سخت/: دلم می خواست دنیا رنگ دیگه ای بود..

عشقای مجازی...
ما را در سایت عشقای مجازی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6shaatoot6 بازدید : 255 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 2:21