این روزا

+ این عکسو دیروز سر تمرین بچه ها برای المپیاد ورزشی چهارشنبه گرفتیم. با یه مدال قلابی بر گردن و یه کاپ طلای الکی تر در دست که البته در نور در پشت سرمون حل شده!

مدیر دیروز نیومده بود و فرصت برای انواع مسخره بازی فراهم بود. برای بچه ها آهنگ المپیاد ورزشی رو پشت میکروفون پخش کردیم و خودمون تو دفتر آهنگای گوشیمونو.

این روزا,، روزا,ی خوبیه که خیییلی زود می گذره و منو به آینده ای پیوند می ده که پر از دلهره و نگرانیه. آینده ای که مطمئن نیستم به زودی برسه و با این حال از اومدنش می ترسم..

+ گوشیش زنگ می خوره. عشقش زنگ زده:

سه چهار ساله از ازدواجشون می گذره و خدا رو شکر عین روزا,ی اول خوشبخت و شادن. ازش می پرسیم تا حالا شده باهم بحثتون بشه یا قهر کنین. می گه بحث کردیم ولی قهر جدی نه.

به بحث چند وقت پیشمون در مورد خیانت و طلاق فکر می کنم. می گه وقتی با یه آدم زیر یه سقف زندگی می کنی و روزا,ی خوب و بد کنارشی، هم موقع عصبی و ناراحت بودن دیدیش، هم باهاش تو لحظه های شاد و خوشحالش خندیدی. بعد یکی پیداش می شه که تو از دور فقط تو لحظه هایی که حالش خوبه میبینیش، فکر می کنی می تونه کنارش حال تو هم خوب باشه. ولی به خودت میای می بینی برای یه رابطه سطحی و پوچ رابطه عمیقت با یه نفرو از دست دادی.

می گفت طلاقم همینطوره. جز در مواردی که راهی جز طلاق نداری، تصور اینکه با عوض کردن آدم زندگیت می تونی شرایطتو تغییر بدی فقط یک خیاله واهیه. 

باید سعی کنی شرایطتو تغییر بدی نه ادمی رو که لحظه های خوب و بد زندگیتو کنارش گذروندی و باهاش خاطره ساختی..